یکشنبه ۴ آذر ۱۴۰۳ |۲۲ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 24, 2024
کد خبر: 1046261
۱۰ مهر ۱۴۰۱ - ۰۹:۰۱
دیکتاتور

حوزه/ حکومت دیکتاتوری حکومتی است که در آن تنها نقش دیکتاتور یا همان دیکته کننده این است که فقط دستور می‌دهد؛ در حقیقت قانون برای او مساوی‌ست با حرفی که می‌زند و به دیگر سخن، حرفی که می‌زند همان قانون است و جز آن را قبول ندارد؛ خواه این حرف مبنای عقلی داشته باشد و خواه نه.

خبرگزاری حوزه | یکی از شعارهایی که مخصوصاً در سال‌های اخیر در میان تجمعات و اعتراضات و اغتشاشات شنیده می‌شود شعار مرگ بر دیکتاتور است. در حقیقت افرادی که چنین شعارهایی سر می‌دهند تصورشان این است که حکومت اسلامی حکومتی دیکتاتوری است و این افراد خواهان برچیده شدن بساط چنین حکومتی‌اند اما به‌راستی دیکتاتور کیست و حکومت‌های دیکتاتوری چه ویژگی‌های دارند؟

حرف افرادی که نسبت به عملکرد جمهوری اسلامی معترض‌اند، این است که مردم ایران در سال ۵۷ با شعار آزادی انقلاب کردند؛ اما در این حکومت آزادی از مردم گرفته‌شده و حکومت اسلامی ماهیت خود را ازدست‌داده است. سردادن شعارهایی برعلیه دیکتاتوری نیز بدین بهانه است.

نکته‌ای که نباید از نظر دور داشت این است که القاء موضوع دیکتاتوری بودن این حکومت توسط دشمنان اصلی اسلام و انقلاب باهدف مبارزه با اصل ولایت‌فقیه صورت می‌گیرد. گویا دشمنان بیش از ما فهمیده‌اند آنچه توانسته این حکومت را حفظ کند ولایت‌فقیه است بنابراین با زیر سؤال بردن آن از طریق مفاهیمی چون دیکتاتوری به جنگ با این حکومت بر خواسته‌اند.

نیاز به حکومت

اینکه یک جامعه‌ای نیازمند حکومت است امری کاملاً عقلانی ست. شاید اگر انسان زیست فردی داشت و هرگز زندگی اجتماعی را تجربه نمی‌کرد نیازمند هیچ حکومتی هم نبود. و یا اگر همه انسان‌ها درعین‌حالی که زیست اجتماعی داشتند اما ازنظر و سلایق یکسانی برخوردار بودند در چنین جامعه‌ای نیز، نیاز به حکومت احساس نمی‌شد. پس‌نیاز به یک حکومت اعم از خوب یا بد لازمه زندگی اجتماعی انسان‌هاست. چون بدون وجود حکومت هرکسی خود را آزاد می‌بیند که هر چه خواست انجام دهد و این‌گونه مردم حقوق یکدیگر را تضییع نموده و هرج‌ومرج بر جامعه حاکم می‌گردد.

کدام حکومت

البته آن حکومت و اراده برتر که قرار است مردم از آن تبعیت کنند در هر جامعه‌ای دارای مبانی متفاوتی است. گاهی مؤلفه قدرت تعیین‌کنندهٔ اراده برتر است بدین معنا که هر که قدرتش بیشتر باشد در رأس قرار می‌گیرد و دیگران لازم است که از او تبعیت کنند. در برخی از جوامع نیز ثروت تعیین‌کنندهٔ اراده برتر است. عده‌ای از جوامع نیز معتقد بودند که حاکمان همان حکیمان‌اند و هرکس توان علمی بالاتری داشته باشد شایستگی دارد که در جایگاه حاکم قرار گیرد.

اما مبنای دین اسلام این است که حکومتی شایستهٔ حکمرانی بر مردم است که تأمین‌کنندهٔ نیازهای مادی و در عین‌حال نیازهای معنوی مردم باشد و در کنار سعادت دنیوی سعادتمندی اخروی را نیز مدنظر قرار دهد. از دیگر سو کسانی که با این هدف قرار است حاکم بر مردم باشند به‌خودی‌خود برتری ندارند مگر به اذن خداوند و باارادهٔ حق‌تعالی.

بنابراین پذیرش یک حکومت اسلامی بدین معناست که آن حکومت موظف است طبق مصلحت اخروی انسان‌ها عمل کند و نه صرفاً خواست مردم یا تمایلات دنیوی آن‌ها.

وقتی معنای حکومت دینی در نگاه آموزه‌های اسلام مشخص شود تعریف واضحی نیز می‌توان از دیکتاتور به دست آورد. طبق آنچه گفته شد حاکم دینی یا ولی فقیه کسی است که درصدد تأمین امنیت مردم باشد و حفظ منافع دنیوی و اخروی مردم نیز برای او اهمیت داشته باشد و در یک‌کلام آنچه می‌گوید همان دستور خدا باشد. پس طبق این مبنا کسی که برخلاف دین الهی عمل کند و سعادت دنیوی و اخروی مردم را نادیده بگیرد دیکتاتور است.

حکومت دیکتاتوری حکومتی است که در آن تنها نقش دیکتاتور یا همان دیکته کننده این است که فقط دستور می‌دهد؛ در حقیقت قانون برای او مساوی‌ست با حرفی که می‌زند و به دیگر سخن، حرفی که می‌زند همان قانون است و جز آن را قبول ندارد؛ خواه این حرف مبنای عقلی داشته باشد و خواه نه. یعنی حتی اگر مبنای حرف او غرور، کینه، هوی و هوس، امیال شخصی، سرگرمی، لذت‌جویی و ... باشد باز حکم قانون را دارد.

حکومت دیکتاتوری خود را مقید به هیچ قانونی نمی‌داند، برای خود هیچ چهارچوب اخلاقی ندارد و به ارزش‌ها در اجتماع اهمیتی نمی‌دهد. چون مبنای این حکومت مبنای عقلی نیست.

اما همان‌گونه که در رابطه با ولایت‌فقیه صحبت شد، حکومت اسلامی حکومتی است که مبنایش عقل و شرع است و هیچ‌کس حق ندارد دستور و خواستهٔ خودش را بر مردم تحمیل کند بلکه این حکم خداست که تعیین‌کنندهٔ همهٔ امور است. در حقیقت طبق این مبنا کسی که خالق است، مدبر هم هست و بر مصلحت بنده نیز آگاه. پس حکم او مقدم بر تمامی حکم‌هاست.

آنچه در اصل ولایت‌فقیه وجود دارد و آنچه از کلام ولی‌فقیه شنیده‌ایم و در رفتارشان شاهد بوده‌ایم همین است که تحت هیچ شرایطی نباید قانون خداوند و حکم خدا نادیده گرفته شود.

بنابراین نظریه پذیرش ولایت‌فقیه برای حکومت اسلامی مساوی ست با پذیرش تصویب و اجرای قانون و حکم الهی در یک جامعه و هر تعریف دیگری جز این برای ولایت‌فقیه ظلم به این مفهوم است. در ذات این مفهوم پذیرش و تسلیم نسبت به‌حکم خداوند وجود دارد و جایی که تسلیم و تعظیم در برابر یک حکم الهی وجود داشته باشد دیکتاتوری معنایی ندارد.

دیکتاتور می‌گوید حکم، حکم من است؛ اما در مفهوم ولایت‌فقیه، حکم، حکم خداست.

 دیکتاتور می‌تواند با میل خویش در تصویب و اجرای قانون دخل و تصرف نماید؛ اما ولی‌فقیه هرگز چنین حقی ندارد که از روی میل، قانون وضع کند.

دیکتاتور می‌تواند با انجام گناه و عملی برخلاف مصلحت و بر ضد ارزش‌ها حرفش را پیش ببرد؛ اما ولی‌فقیه اگر اهل گناه کبیره باشد خودبه‌خود ولایتش عزل می‌شود.

نکتهٔ دیگری که باید به آن توجه کرد این است که هر کوتاه نیامدنی به معنی دیکتاتوری نیست؛ برخی تصور می‌کنند وقتی کسی از حرفش کوتاه نیاید یعنی دیکتاتور است و بعد این‌گونه نتیجه می‌گیرند که در جامعه اسلامی و حکومت اسلامی وقتی مثلاً حکم حجاب آزاد نمی‌شود پس نوعی استبداد رأی وجود دارد این در حالی‌ست که کوتاه نیامدن از حکم خدا معنی دیکتاتوری نمی‌دهد.

البته گاهی کلمه مطلقه در کنار ولایت برای آن‌ها که فهم دقیقی از مطلقه بودن ندارند معنای دیکتاتوری می‌دهد؛ اما باید دقت کرد که در ادبیات سیاسی مطلقه بودن به معنای استبداد است اما در ادبیات دینی معنی مطلقه بودن در کنار واژه ولایت هرگز به معنی استبداد رأی نیست.

در حقیقت زمانی که شرایط حاکم بر اجتماع به‌گونه‌ای بود که فقها نمی‌توانستند جز در امور دینی و شرعی مردم دخالت کنند نوعی ولایت مقید بر مردم داشتند، اما با تشکیل حکومت اسلامی این ولایت مقید (محدود) تبدیل به مطلقه شد و منظور این بود که در این شرایط، حاکم اسلامی دیگر محدود به منبر و مسجد و دریافت وجوهات نمی‌شود بلکه می‌تواند بستر را برای تحقق تمامی احکام الهی فراهم نماید و این‌گونه بود که واژهٔ مطلقه بودن در کنار ولایت‌فقیه قرار گرفت. اما باز همین مطلقه بودن تسلیم همان حکم الهی است که قبلاً توضیح دادیم. یعنی ولایت‌فقیه مطلقه است و باید دأب خویش را بر تحقق تمامی احکام الهی منوط سازد به‌شرط آنکه از دایرهٔ حکم خدا خارج نشود.

پس با این توضیح می‌بینیم که واژه مطلقه بودن باز معنی استبداد رأی و دیکتاتوری نمی‌دهد و آن‌کس که این منصب را بر عهده دارد دیکتاتور نیست.

زهرا ابراهیمی

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha